شنبه, ۱۶ بهمن ۱۴۰۰، ۰۳:۱۵ ب.ظ
بیست و یک روز و یک لبخند
کسی نمی توانسته از کار جوانی سر درآورد که سرش همیشه توی کار خودش بوده؛ پسری که سالیان سال، بسیجی بودنش را، آن هم بسیجی فعال بودنش را، حتی دوست و فامیل متوجه نشده بوده؛ پسری که خیلی از دوستانش، بعد از شهادتش، متوجه سوریه رفتنش شده اند. این پسر اهل تظاهر و سوء استفاده نبوده. متواضع بوده و می گفته؛ من برای دل خودم و اعتقادِ خودم به بسیج رفته ام، و حالا هم برای وظیفه ای که روی شانه ام سنگینی می کند، راهیِ سوریه می شوم ...
پیشنهاد میکنم کتابو بخونید•🤍•
- ۰۰/۱۱/۱۶